جدول جو
جدول جو

معنی خاک سیه - جستجوی لغت در جدول جو

خاک سیه
(کِ یَهْ)
خاک تیره. رجوع به خاک سیاه شود:
پاس ادب من همه را میرسد اینک
بر خاک سیه خفته ام اینک به در دوست.
علی خراسانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاک سرخ
تصویر خاک سرخ
نوعی خاک به رنگ سرخ که دارای مقدار زیادی اکسید آهن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکسیه
تصویر اکسیه
کساها، جامه ها، لباس ها، عباها، جمع واژۀ کسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک ریز
تصویر خاک ریز
جایی که در آن خاک ریخته باشند، محلی در کنار خندق که خاک های کنده شده را برای جلوگیری از عبور و مرور در آنجا می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرت های خوب و پسندیده دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک اره
تصویر خاک اره
ریزه های چوب حاصل از اره کردن چوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک بیز
تصویر خاک بیز
کسی که خاک را برای یافتن چیزی با ارزش غربال کند، برای مثال زر سوده را گر بود ریزریز / به سیماب جمع آورد خاک بیز (نظامی۶ - ۱۰۸۶)، کنایه از خاکسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک خسپه
تصویر خاک خسپه
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
نام خالهای سیاه رنگ ورق قمار، مقابل خال قرمز
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
خاکی که از پرویزن و نظایر آن بدر کرده باشند، مقابل خاک درشت. کدیون. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 3 هزارگزی باختر قصبۀ اسدآباد و کنار راه فرعی اسدآباد به آجین، ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر و مالاریائی دارای 2246 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی و فارسی است آب آنجا از سه رشته قنات و رودخانه شهاب لوجین میباشد، محصولاتش غلات و انگور و لبنیات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد، صنایع دستی زنان قالی بافی و راه اتومبیل رو است این ناحیه یک دبستان و 12 باب دکان دارد، قالیچه های بافت این ده در بخش اسدآباد بخوبی مشهور است و تپه مصنوعی از آثار ابنیۀ قدیمیه نیز در آنجا وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
خاک و گرد متعلق براه. غبار. خاکی که بر لباس شخص بازگشت کرده از مسافرت می نشیند، رنج سفر. خستگی سفر: ’هنوز خاک راهش را پاک نکرده’، افتاده. بنده. کوچک: ’خاک راه او هستم’
لغت نامه دهخدا
(کِ نَ / نِ)
چاک گریبان. (آنندراج). گریبان. یقه:
گلشن اندام او موج لطافت میزند
میتوان دیدن ز چاک سینۀ او جوی گل.
سالک یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
که سیرتهای پاک و پسندیده دارد:
مهتر پاکخوی پاک سیر
خواجه سید عمید ابن زیاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است کوچک از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان. واقع در 31 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان بگردنۀ سرخ. دارای 36 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است. آب آنجا از زاینده رود و محصولاتش غلات میباشد. شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(کِ پِ)
خاکپا. خاکپای
لغت نامه دهخدا
(کِ سُ)
خاک رس. رجوع به خاک رس شود
لغت نامه دهخدا
(سُ سُمْ بَ / بِ)
آبدزدک (حشرۀ معروف). و رجوع به آبدزدک شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
خاک تیره. خاک برنگ سیاه. خاک سیه
لغت نامه دهخدا
(کِ)
خاکی که از چاه بدست می آید. خاکی که در اثر گودبرداری چاه بدست می آید. ثلّه. جبا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نسیجی که خاک بخود گیرد، کسی که در غربت بماند و به آنجا انس گیرد
لغت نامه دهخدا
(خُ پَ / پِ)
پرنده ای است صحرائی که آن را به فارسی چرز و بترکی چقرق گویند. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ / یِ)
بوزه که عبارت از شراب است که از آرد جو و امثال آن می سازند و به تازی نبیذ گویند. (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در75 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 12 هزارگزی جنوب راه مالرو چلیشه به چال چنار. ناحیه ای است جلگه ای با آب و هوای معتدل و دارای 443 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان لری و فارسی است. آب آنجا از چاه و قنات و محصولات غلات و پنبه و چغندر است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان گلیم بافی و راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کِ / کْ اَ رْ رَ / رِ)
ریزه چوبهائی که پس ازاره کردن قطعه چوب بدست می آید. نشاره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس) (المنجد). وشارّه
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ وَ / وِ)
در خاک غلتیدن. مراغه. (بلهجۀ قزوین)
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ / دِ)
کسی که خاک را بلیسد، (از آنندراج) :
بگرداگرد تخت طاقدیسش
دهان تاجداران خاک لیسش،
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خاک لیوه
تصویر خاک لیوه
در خاک غلتیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکسیه
تصویر اکسیه
جمع کساء، جامه ها پوشش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک سیر
تصویر پاک سیر
آنکه سیرنهای پاک دارد آنکه سیرتهای پسندیده دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تعبیر خواب خال سیاه دیدن خالهای سیاه بر تن کسی در خواب، علامت بیمار شدن و اختلافات خانوادگی است -
فرهنگ جامع تعبیر خواب
برگ درختان خشک شده که روی زمین را بپوشاند، خانه ی خاله
فرهنگ گویش مازندرانی
پشه ی خاکی
فرهنگ گویش مازندرانی
قبرستان، گورستان، بر سر مزار کسی رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان لفور، نام مرتعی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی